فرشته ي وطن Poem by Hosein Shafiei

فرشته ي وطن

Rating: 5.0

فرشته ي وطن

در جاده هاي قهوه اي اسبان مرصع ميروند
پدران دست در خاكسترميروند
فرشته ي پنج ساله ي ما در ميان درياها
پدر با تن خسته
در ميان درياها
مادر پشت پنجره ي اشك
در ميان درياها
فرشته ي پنج ساله ي ما در ميان درياها
اسبان مرصع
در جاده هاي قهوه اي ميروند
پدران دست در خاكستر ميروند
فرشته ي پنج ساله ي ما
با عروسكش در دريا فرو رفت
با چشمان زيبايش
چقدر زيبايي افشاند
بر لاجوردين درياها
چقر لبخندش
شاد ميكرد ستاره ها
فرشته ي پنج ساله ي ما
با عروسكش در دريا فرو رفت
چقدر مظلوميت سرخ
فشاند بر لاجوردين درياها
حنجره ي ستاره فرياد ميزد
در گواهي ي درياها
در خاطره ي راه شيري
ساختمان سرمايه دار ساحل عبث چشمك ميزد
چقدر عبث بود ساختمان ساحلها
حنجره ي ستاره فرياد ميزد
چقدر چشمانش زيبايي فشاند
در گواهي ي درياها
قهرمانان زمين گريه نخواهند كرد
عبث بود ساختمان ساحلها
دفتر مشقش مانده بر سرزمين مادري
زنده و جاويد باد سرزمين مادري
حسين شفيعي

Thursday, November 19, 2015
Topic(s) of this poem: children
COMMENTS OF THE POEM
Farzad Jahanbani 21 November 2015

سلام و درود حس انسان دوستی آسمانی شما قابل تقدیر است سلامت و نویسا باشید

0 0 Reply
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success